اصطلاحات روزمره انگلیسی

یادگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی یکی از مشکلات بزرگ زبان آموزان محسوب می شود چون که تمامی این اصطلاحات می بایست تک به تک یاد گرفته شوند در اصطلاحات در زبان انگلیسی معمولا قوانین گرامری یا دستوری آنچنان که باید رعایت نمی شوند و مشکل بعدی این است که کسانی که زبان انگلیسی زبان مادری آنهاست فکر می کنند که همه ی مردم دنیا اصطلاحاتی که آن ها به کار می برند را از قبل می دانند.

اصطلاحات روزمره انگلیسی

چون که این اصطلاحات جز کلام روزمره ی آن ها شده و دیگر فکر نمی کنند که اتفاقا بیشتر مردم دنیا و اغلب زبان آموزان، آشنایی کمی با اصطلاحات روزمره ی زبان آن ها دارند در این مطلب با پرکاربردترین اصطلاحاتی که در مکالمات انگلیسی مورد استفاده قرار میگیرد آشنا می شویم. امیدواریم این مطلب مورد استفاده برای شما عزیزان قرار بگیره.


 

دسته اول

all of a sudden  : یک دفعه، ناگهانی

All of a sudden, he quit his job and leftیه دفعه کارش رو ول کرد و رفت

all the same : فرق نداشتن/نکردن

It’s all the same to me, let’s go by busواسه من فرقی نداره، بیا با اتوبوس بریم

as a rule : طبق معمول – طبق عادت همیشگی

As a rule, he goes for a walk after dinner : طبق معمول بعد از شام می ره قدم می زنه

be about to do something : معادل عبارت: نزدیک بود…

I was about to have an accident last night : دیشب نزدیک بود تصادف کنم

be in good shapeروی فرم بودن

He exercises regularly, and he is in good shapeمرتب ورزش می کنه و هیکلش رو فرمه

be used to somethingبه چیزی عادت داشتن/کردن

He’s used to hot weatherبه هوای گرم عادت داره

learn – by heartحفظ کردن، از بر کردن

Learn this poem by heart for tomorrowاین شعر رو واسه فردا حفظ کنید

by oneselfبه تنهایی


دسته دوم

He fixed his car by himselfخودش تنهایی ماشینو درست کرد

by the wayراستی، در ضمن

By the way, Anna is coming back todayراستی، آنا امروز بر می گرده

cut the crap : چرت و پرت نگو

I feel like a million bucksخیلی رو فرمم – رو پام بند نیستم

he is such a wet blanketاون خیلی آیه یأسه (حالگیره)

come off itکوتاه بیا

I feel blueدل و دماغ ندارم

you can if you so wishاگه بخوای میتونی

 Cut it outتمامش کن!بس کن دیگه!

you missed the point : نگرفتی!منظورمو نفهمیدی

he read me like a book : اون منو مث کف دستش میشناسه

catch you later : بعدا بهت زنگ میزنم

 get off my back : دست از سرم وردار

Its non of your business : به تو هیچ ربطی نداره


دسته سوم

come,what may : هر چه بادا باد

as far as I know : تا اونجا که من میدونم

use your head : مختو به کار بنداز

get out of my face : از جلو چشام دور شو(گم شو)

kill 2 birds with one stone : با یه تیر دو نشون زدن

anything you say : هر چی تو بگی

 could I have a word with you : میتونم چند لحظه وقتتو بگیرم؟

do you follow me : متوجه عرایضم هستید؟

you are just wasting my time : فقط داری وقتمو تلف میکنی

fork it over : ردش کن بیاد


دسته چهارم

I`ll give it my best shot : تمام تلاشمو کردم

you don’t have leg to stand on : دلیل و مدرک کافی واسه ادعات نداری

you don’t say so : نه بابا

no where on earth : هیچ جا تو این دنیا

nothing on earthهیچ چیز تو این دنیا

promise sb the earthبه کسی وعده سر خرمن دادن

com back/ down to earth  : از خواب و خیال بیرون امدن . چشم خود را باز کردن

move heaven and earth : خود را به اب و اتش زدن

run sb /sth to earth  : دنبال کردن . شکار کردن

be cool toward someone : سرد بودن با دیگران

as cool as a cucumber : با بی اعتنایی . با خونسردی

play it cool : خودت را نباز . دستپاچه نشو . خونسرد باش

cool it  : جوش نزن .!ارام بگیر!

be a breeze : فوت اب بودن

breeze in : شاد و شنگول وارد شدن


دسته پنجم

breeze out : شاد و شنگول بیرون رفتن

bare one s heart/ soul : دل خود را خالی کردن . احساسات خود را ابراز کردن. سفره دل خود را باز کردن

commend one s soul to god : جان به جان افرین تسلیم کردن

there wasnt a soul to be seen : پرنده پر نمیزند . احدی دیده نمیشود

upon my soul :  عجب!خدای من !خدای بزرگ

god rest his /her soul : خدا بیامرز. خدا بیامرزدش

a village with a population of 100 souls : دهکده ای با صد نفر جمعیت . یا سکنه

at a snail s pace : به سرعت مورچه .خییلی یواش

a snake in the grass : مار خوش خط و خال . اب زیر کاه .گرگ در لباس میش

be a longer : تک رو بودن

dont be too long about it : طولش نده! معطلش نکن

long time no see : مشتاق دیدار !پارسال دوست امسال اشنا

have a long memory : حافظه خوبی داشتن .خوش حافظه بودن

he s long on advice : دست به نظر دادنش خوب است

he s long on brains : مخش خوب کار میکند


دسته ششم

the long and the short of it is that : کل مسئله / قضیه/ ماجرا این است که…. جان کلام است که…. ظاهر و باطنش این است که

he hast  long to live : عمرش به دنیا نیست

be all thumbs : دست و پا چلفتی بودن

so long as . as long as :  تا وقتی که . به شرطی که . مادامی که

the holidays are six weeks long : تعطیلات شش هفته طول میکشد

he wont be long making up his mind : زود تصمیمش را خواهد گرفت

play a lone hand : دست تنها بودن

a lonely life : تنهایی. بی کسی

have a long arm :  قدرت داشتن. نفوذ داشتن

he s not long for this world : عمرش به دنیا نیست. در شرف مرگ است. پایش لب گور است.

be a long shot :  تیری در تاریکی

be a copy cat : بله قربان گو

not have a cat in hell s chance : یک ذره شانس نداشتن

like a cat on hot bricks : مثل ماهی در تابه . مثل مرغ سرکنده

put / set the cat among the pigeons : لوله راه انداختن

that s your pigeon : در عهده تو است. به تو مربوط است

pigs might fly : خوش خیال باشی. خواب دیدی خیر است

make a pig of oneself :  شکمی از عزا در اوردن

it was a pig of a da : روز سختی بود

add insult injury : نمک به زخم پاشیدن

all or nothing : همه یا هیچ

ba a mama s baby : بچه ننه بودن

be a yes -man : بله قربان گو

have one s hands free : دست کسی باز بودن

have ones hands tied :  دست کسی بسته بودن

take a hand : کمک کردن

be to hand  : در دسترس بودن

wash ones hands of : از خود سلب مسئولیت کردن.

be an old hand at something : کهنه کا بودن در کاری

get ones hand in sth : مهارت خود را در کاری بازیافتن

keep ones hand in : مهارت خود را در کاری حفظ کردن

ba a good/ great hand at sth : درکاری مهرات داشتن

به این صفحه امتیاز دهید.

مشاوره رایگان

    captcha